وصف دنيا در نهج البلاغه
وصف دنيا در نهج البلاغه
مترجم:ترجمه سيد جعفر شهيدي
منبع: نهج البلاغه
منبع: نهج البلاغه
اگر خواهان شناخت فردي باشيم بايد به اثر و عمل او نگاه كنيم . يكي از طرق شناختن خداي متعال، قرائت قرآن كريم و تدبير در آن مي باشد. براي معرفت يافتن به اهل بيت عليهم السلام به سخنان و سيره عملي ايشان توجه مي نمائيم. در مورد حضرت علي عليه السلام، اين يگانه دهر، هرچه بخوانيم و بگوييم كم است وحق ايشان را ادا ننموده ايم. مولا را چگونه معرفي نمائيم، حال آنكه او را نشناخته ايم. يكي از راه هاي شناخت مولي الموحدين، مطالعه سخنان ايشان مي باشد كه اكثر فرموده هاي اين امام همام درنهج البلاغه جمع آوري شده است. بر آن شديم كه براي شناساندن ايشان نمي از يَِم نهج البلاغه برگرفته وبه كام عطشان عاشقان امام بنشانيم. در نهج البلاغه موضوعات بسياري يافت مي شود كه ما موضوع " وصف دنيا" را انتخاب نموده و اميد داريم كه تذكري براي همه شيعيان امام باشد تا از غفلت نجات يابيم:
كسي از نعمت آن در سروري نبود، جز كه پس آن اشكي از ديده هايش پالود؛ و روي خوش به كسي نياورد، جز آنكه با سختي وبد حالي پشت بدو كرد؛ و در خور دنياست كه اگر بامداد ياور كسي بود، شامگاهش ناشناس انگارد؛ و اگر از سويي گوارا و شيرين است، از سوي ديگر تلخي و مرگ با خود آرد. كسي از نعمت آن طرفي نبندد، جز آنكه از مصيبت هايش بدو رنجي رسد؛ و شامگاهان زير پرآسايشش نخسبد، جز آنكه بامدادان ، شاهبال بيم بر سر او فرو كوبد. سخت فريبنده اي است و فريبا است آنچه در آن است، سپري شونده است و سپري است هر كه بر آنست. توشه نيك از آن نتوان برداشت جز پرهيزگاري و ترس از پروردگار. كسي كه از دنيا كمتر بهره دارد، از آنچه موجب ايمني اوست بيشتر دارد، و آن كه از دنيا نصيب بيشتر گيرد، از آنچه موجب هلاك اوست بيشتر گرفته و به زودي زوال پذيرد. بسا كسي كه بدان اعتماد كرد، و ناگهان مزه تلخ مصيبت را بدو چشاند، و بسا صاحب اطميناني كه ناگهانش در خاك و خون نشاند. بسا صاحب عظمتي كه او را خرد و ناچيز ساخت، و بسا نازنده اي كه او را به خواري انداخت. دولت آن زود گذر است و عيش آن تيره و تار. گواراي آن شور است و شيرين آن با تلخي آميخته، غذاي آن زهر، و اسباب ودستگاه آن پوسيده در هم ريخته. زنده آن در معرض مردن، تندرستش دستخوش در بيماري به سر بردن. ملك آن برده، عزيز آن شكست خورده . آن كه از آن فراوان دارد، گرفتار نكبت و وبال ، و آن كه بدو پناه برده ، ربوده مال. آيا شما در جاي آنان به سر نمي بريد كه مردند؟ عمري درازتر از شما داشتند، و آثاري پايدارتر به جا گذاشتند، و تخم آرزو بيشتر در دل كاشتند، و شمارشان فزونتر بود، و سپاهيانشان فراگيرتر. دنيا را چسان پرستيدند، و آن را چگونه بر خود گزيدند؟ سپس از آن رخت بربستند، بي توشه اي كه كفايت آنان تواند و يا مركبي كه به منزلشان رساند. شنيده ايد دنيا يكي از آنان را با فديه اي واگذارده باشد، يا به گونه اي ياري شان داده ، يا با آنان به نيكي به سر برده؟ نه چنين است كه سختي آن بدانها چنان رسيد كه پوست و گوشتشان را دريد. با سختيها ، سستشان كرد؛ و با مصيبت ها، خوارشان نمود ، و بيني شان را به خاك ماليد، و زير پايشان سود؛ و دشواريهاي زمانه را بر آنچه با آنان كرد، افزود. ديديد چگونه آن را كه برابرش فروتني كرد، و برخويشتنش گزيد و روي بدو آورد، نشناخت، و با او نساخت تا آنكه بار بستند و براي هميشه از آن گسستند. آيا جز گرسنگي ، توشه اي همراهتان كرد؟ يا جز در سختي شان فرود آورد؟ يا روشني آن برايشان جز تاريكي بود؟ يا جز پشيماني چيزي بدرقه راهشان نمود؟ پس چنين دنيايي را مي گزينيد؟ يا بدان اطمينان مي كنيد؟ يا آزمند آن مي شويد؟ بد خانه اي است براي كسي كه بدان گمان بد نيارد، يا در آن خود را از بيم وي ايمن شمارد. (1)
ويژگيهاي آنان كه دنيا را رها كرده اند
آنان كه خواهان دنيا نيستند، دلهاشان گريان است، هر چند بخندند، و اندوهشان فراوان است، هر چند شادمان گردند وبا نفس خود در دشمني بسيار به سر برند، هر چند ديگران بر آنچه نصيب آنان شده، غبطه خورند. (3)
و بندگان خدا! بدانيد كه شما و آنچه درآنيد ( دنيا)، به راه آنان كه پيش از شما بودند روانيد كه زندگاني شما از شما درازتر بود، و خانه هاشان بسازتر و يادگارهاشان ديربازتر( دراز مدت). كنون آواهاشان نهفته شد، و بادهاشان فروخفته.
تن هاشان فرسوده گرديد، خانه هاشان تهي، و نشان هاشان ناپديد. كاخ هاي افراشته و بالش هاي انباشته را به جا نهادند، و زير سنگها و درون گورهاي به هم چسبيده فتادند، جايي كه آستانه اش را ويراني پايه است، و استواري بنايش را خاك، مايه. جاي آن نزديك است، و باشنده ي آن دور و به كنار، ميان مردم محله اي ترسان، به ظاهرآرام و در نهان گرفتار. نه در جايي كه وطن گرفته اند، انس گيرند و نه چون همسايگان يكديگر را پذيرند. با آن كه نزديك به هم آرميده اند ، خانه هم را نديده اند و چسان يكديگر را ديدار كنند كه فرسودگي شان خرد كرده است، و سنگ و خاك آنان را در كام فرو برده.
گويي شما هم به جايي رفته ايد كه آنان رفته اند، وآن خوابگاه به گروتان برداشته و آن امانت جاي شما را در كنار خود داشته. پس چگونه خواهيد بود اگر كار شما به سرآيد و گورها گشايد؟" آن هنگام آزموده مي شود هر كس بدانچه پيشاپيش فرستاده، و باز گردانيده مي شوند به سوي خدا كه مولاي راستين آنهاست و به كارشان نيايد آنچه به دروغ برمي بافتند. ( يونس /30)(6)
چه ستايم خانه اي را كه آغاز آن رنج بردن است، و پايان آن مردن . در حال آن حساب است و در حرام آن عقاب. آن كه در آن بي نياز است، گرفتار است؛ و آن كه مستمند است، اندوهبار . آن كه در پي آن كوشيد بدان نرسيد، و آن كه به دنبال آن نرفت، او رام وي گرديد. آن كه بدان نگريست، حقيقت را به وي نمود، و آن كه در آن نگريست، ديده اش را بر هم دوخت. (7)
آيا نشانه ها كه از گذشتگان به جاي مانده شما را از دوستي دنيا باز نمي دارد؟ و اگر خردمنديد مرگ پدرانتان كه در گذشته اند، جاي بينايي و پند گرفتن ندارد. نمي بينيد گذشتگان شما باز نمي آيند، و ماندگان نمي پايند! نمي بينيد مردم دنيا روز را به شب و شب را به روز مي آرند و هر يك حالتي دارند! مرده اي است كه بر او زاري كنند. زنده اي كه تسليتش گويند. افتاده اي بيمار، بيمارپُرسي تيمارخوار. و ديگري كه جان مي دهد، و دنيا جويي كه مرگ به دنبالش مي دود، و غافلي به خود وانگذاشته و ماندگان پي گذشتگان را داشته.
هان! برهم زننده لذت ها، تيره كننده شهوت ها، و بُرنده آرزوها را به ياد آريد آنگاه كه به كارهاي زشت شتاب مي آريد، و از خدا ياري خواهيد بر گزاردن واجب او، چنانكه شايد، و نعمت و احسان او كه به شمار نيايد. (9)
اميرالمومنين عليه السلام در فرازهاي فوق ، ضمن معرفي و توصيف دنيا ، به انسان ها مي آموزد كه دراين دنيا با اين مولفه ها چگونه زندگي نمايند تا دچار خسران نگردند از خداي مهربان گوش شنوا طلب مي نمائيم تا از فرمايشات امام بهره جوييم.
فاني بودن دنيا
كسي از نعمت آن در سروري نبود، جز كه پس آن اشكي از ديده هايش پالود؛ و روي خوش به كسي نياورد، جز آنكه با سختي وبد حالي پشت بدو كرد؛ و در خور دنياست كه اگر بامداد ياور كسي بود، شامگاهش ناشناس انگارد؛ و اگر از سويي گوارا و شيرين است، از سوي ديگر تلخي و مرگ با خود آرد. كسي از نعمت آن طرفي نبندد، جز آنكه از مصيبت هايش بدو رنجي رسد؛ و شامگاهان زير پرآسايشش نخسبد، جز آنكه بامدادان ، شاهبال بيم بر سر او فرو كوبد. سخت فريبنده اي است و فريبا است آنچه در آن است، سپري شونده است و سپري است هر كه بر آنست. توشه نيك از آن نتوان برداشت جز پرهيزگاري و ترس از پروردگار. كسي كه از دنيا كمتر بهره دارد، از آنچه موجب ايمني اوست بيشتر دارد، و آن كه از دنيا نصيب بيشتر گيرد، از آنچه موجب هلاك اوست بيشتر گرفته و به زودي زوال پذيرد. بسا كسي كه بدان اعتماد كرد، و ناگهان مزه تلخ مصيبت را بدو چشاند، و بسا صاحب اطميناني كه ناگهانش در خاك و خون نشاند. بسا صاحب عظمتي كه او را خرد و ناچيز ساخت، و بسا نازنده اي كه او را به خواري انداخت. دولت آن زود گذر است و عيش آن تيره و تار. گواراي آن شور است و شيرين آن با تلخي آميخته، غذاي آن زهر، و اسباب ودستگاه آن پوسيده در هم ريخته. زنده آن در معرض مردن، تندرستش دستخوش در بيماري به سر بردن. ملك آن برده، عزيز آن شكست خورده . آن كه از آن فراوان دارد، گرفتار نكبت و وبال ، و آن كه بدو پناه برده ، ربوده مال. آيا شما در جاي آنان به سر نمي بريد كه مردند؟ عمري درازتر از شما داشتند، و آثاري پايدارتر به جا گذاشتند، و تخم آرزو بيشتر در دل كاشتند، و شمارشان فزونتر بود، و سپاهيانشان فراگيرتر. دنيا را چسان پرستيدند، و آن را چگونه بر خود گزيدند؟ سپس از آن رخت بربستند، بي توشه اي كه كفايت آنان تواند و يا مركبي كه به منزلشان رساند. شنيده ايد دنيا يكي از آنان را با فديه اي واگذارده باشد، يا به گونه اي ياري شان داده ، يا با آنان به نيكي به سر برده؟ نه چنين است كه سختي آن بدانها چنان رسيد كه پوست و گوشتشان را دريد. با سختيها ، سستشان كرد؛ و با مصيبت ها، خوارشان نمود ، و بيني شان را به خاك ماليد، و زير پايشان سود؛ و دشواريهاي زمانه را بر آنچه با آنان كرد، افزود. ديديد چگونه آن را كه برابرش فروتني كرد، و برخويشتنش گزيد و روي بدو آورد، نشناخت، و با او نساخت تا آنكه بار بستند و براي هميشه از آن گسستند. آيا جز گرسنگي ، توشه اي همراهتان كرد؟ يا جز در سختي شان فرود آورد؟ يا روشني آن برايشان جز تاريكي بود؟ يا جز پشيماني چيزي بدرقه راهشان نمود؟ پس چنين دنيايي را مي گزينيد؟ يا بدان اطمينان مي كنيد؟ يا آزمند آن مي شويد؟ بد خانه اي است براي كسي كه بدان گمان بد نيارد، يا در آن خود را از بيم وي ايمن شمارد. (1)
انذار از دنيا
ويژگيهاي آنان كه دنيا را رها كرده اند
آنان كه خواهان دنيا نيستند، دلهاشان گريان است، هر چند بخندند، و اندوهشان فراوان است، هر چند شادمان گردند وبا نفس خود در دشمني بسيار به سر برند، هر چند ديگران بر آنچه نصيب آنان شده، غبطه خورند. (3)
غفلت انسان
دنيا محل آرامش نيست
پايان دنيا مرگ است
و بندگان خدا! بدانيد كه شما و آنچه درآنيد ( دنيا)، به راه آنان كه پيش از شما بودند روانيد كه زندگاني شما از شما درازتر بود، و خانه هاشان بسازتر و يادگارهاشان ديربازتر( دراز مدت). كنون آواهاشان نهفته شد، و بادهاشان فروخفته.
تن هاشان فرسوده گرديد، خانه هاشان تهي، و نشان هاشان ناپديد. كاخ هاي افراشته و بالش هاي انباشته را به جا نهادند، و زير سنگها و درون گورهاي به هم چسبيده فتادند، جايي كه آستانه اش را ويراني پايه است، و استواري بنايش را خاك، مايه. جاي آن نزديك است، و باشنده ي آن دور و به كنار، ميان مردم محله اي ترسان، به ظاهرآرام و در نهان گرفتار. نه در جايي كه وطن گرفته اند، انس گيرند و نه چون همسايگان يكديگر را پذيرند. با آن كه نزديك به هم آرميده اند ، خانه هم را نديده اند و چسان يكديگر را ديدار كنند كه فرسودگي شان خرد كرده است، و سنگ و خاك آنان را در كام فرو برده.
گويي شما هم به جايي رفته ايد كه آنان رفته اند، وآن خوابگاه به گروتان برداشته و آن امانت جاي شما را در كنار خود داشته. پس چگونه خواهيد بود اگر كار شما به سرآيد و گورها گشايد؟" آن هنگام آزموده مي شود هر كس بدانچه پيشاپيش فرستاده، و باز گردانيده مي شوند به سوي خدا كه مولاي راستين آنهاست و به كارشان نيايد آنچه به دروغ برمي بافتند. ( يونس /30)(6)
چه ستايم خانه اي را كه آغاز آن رنج بردن است، و پايان آن مردن . در حال آن حساب است و در حرام آن عقاب. آن كه در آن بي نياز است، گرفتار است؛ و آن كه مستمند است، اندوهبار . آن كه در پي آن كوشيد بدان نرسيد، و آن كه به دنبال آن نرفت، او رام وي گرديد. آن كه بدان نگريست، حقيقت را به وي نمود، و آن كه در آن نگريست، ديده اش را بر هم دوخت. (7)
دنيا محل آزمايش
سفارش به مردم
آيا نشانه ها كه از گذشتگان به جاي مانده شما را از دوستي دنيا باز نمي دارد؟ و اگر خردمنديد مرگ پدرانتان كه در گذشته اند، جاي بينايي و پند گرفتن ندارد. نمي بينيد گذشتگان شما باز نمي آيند، و ماندگان نمي پايند! نمي بينيد مردم دنيا روز را به شب و شب را به روز مي آرند و هر يك حالتي دارند! مرده اي است كه بر او زاري كنند. زنده اي كه تسليتش گويند. افتاده اي بيمار، بيمارپُرسي تيمارخوار. و ديگري كه جان مي دهد، و دنيا جويي كه مرگ به دنبالش مي دود، و غافلي به خود وانگذاشته و ماندگان پي گذشتگان را داشته.
هان! برهم زننده لذت ها، تيره كننده شهوت ها، و بُرنده آرزوها را به ياد آريد آنگاه كه به كارهاي زشت شتاب مي آريد، و از خدا ياري خواهيد بر گزاردن واجب او، چنانكه شايد، و نعمت و احسان او كه به شمار نيايد. (9)
اميرالمومنين عليه السلام در فرازهاي فوق ، ضمن معرفي و توصيف دنيا ، به انسان ها مي آموزد كه دراين دنيا با اين مولفه ها چگونه زندگي نمايند تا دچار خسران نگردند از خداي مهربان گوش شنوا طلب مي نمائيم تا از فرمايشات امام بهره جوييم.
پي نوشتها:
1- خطبه 111،
2- خطبه 113.
3- همان.
4- همان.
5- خطبه 114.
6- خطبه 226.
7- خطبه 82.
8- خطبه 63.
9- خطبه 99.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}